کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

دنیای من و کودکم

سلام کیارش مامان

امشب این وبلاگ و برای تو نازگلم درست کردم ... تو امروز 67 روزه شدی عزیزم ...و من امروز اولین بار لپ های خوشگلتو با عشق بوسیدم و لذت بردم چقدر دیگران ببوسنت و من تذکر بدم و خودم نبوسم ، تازه کف پاهای نازتو و هم چندین بار بوسیدم ...سر فرصت میام و می نویسم که توی این چند روز که به دنیا اومدی چه روزهایی و گذروندیم ....
1 شهريور 1391

90 روزگی

کیارش خوشگلم امروز 90 روزه شدی امروز ساعت 11.30 بیدار شدی بهت شیر دادم بعدش زنگ زدم به باباییت تا بیاد خونه و تورو ببریم  مرکز بهداشت قد و وزن 4 کاهگی تو انجام بدیم ولی بابایی به کم دیر رسید خونه و از اونجا که تو ماه رمضون اداه ها زود تعطیل میشه نتونستیم به موقع برسیم ساعت 1 رسیدیم اونا هم رفته بودند خونه هاشون بعدش رفتیم ارایشگاه خاله ای یه 1 ساعتی اونجا بودیم تو کمی خوابیدی و منم رفتم تا خاله ابروهامو برداره یه ربع نشد بیدار شدی دیگه خاله بساط و اورد پیش تو و من تورو روی پام گذاشتم و اونم منو خوشگل کرد بعدش با بابایی اومدیم خونه راستی توی ارایشگاه من و خاله با قهقه باهات می خندیدیم و تو هم با خنده صدادار جواب میدادی منم کلی ذوق ک...
1 شهريور 1391

بابایی میگه.....

کیارش شیرینم به بابایی گفتم یه پیام بگه برات تا بنویسم و بابایی میگه 67 روز گذشته و من هنوز لپ های نازتو نبوسیدم و در آینده نزدیک لپ های تپلتو می بوسم کم کم داری بزرگ میشی عزیزم و موهای خوشگل و فشنت هم کم کم داره خوابیده میشه و از حالت سیخ سیخی در میاد فعلا بابایی میخواد بره مسواک بزنه و بخوابه ، منم تورو چند دقیقه پیش رو پام گذاشته بودم و خوابیدی و حالا میخوام بذارمت تو گهواره ات تا چند ساعت دیگه که پاشم و به تو نازگلیم شیر بدم ...
1 شهريور 1391

قد و وزن 4 ماهگی کیارش + بازار

کیارش جونی دیروز بالاخره با بابا رفتیم مرکز بهداشت ، قد و وزنت و گرفتند الان وزنت 6/800 و قدت 65 ، دور سرت 45 شده قربون اون قد و بالات برم که حسابی بزرگ شدی بعدش اومدیم خونه و شب هم دوباره با هم رفتیم بازار ، حسابی تو مغازه ها صدا در می اوردی و ابراز وجود می کردی ، یه کم هم خسته شدی و خوابت می اومد و ناله می کردی ، برات یه پستونک تمام ژله ای خریدیم با یه بلوز زیر دکمه دار برای توی خونه و یه پارچه هم برای خشک کردنت بعد از شتشو این روزها نزدیک عید سعید فطره و مغازه ها خیلی شلوغه خلاصه کم و بیش به کارامون رسیدیم . تورو نوبتی بغل می کردیم راستش من زیاد بغلت کنم کمرم درد می گیره و دیشب همینطور شده بود و من به خودم فشار اورده بودم اب دهنت...
1 شهريور 1391

100 روزگی کیارش

کیارش مامان 100 روز میشه که پا به این دنیا گذاشتی و مارو از وجودت غرق لذت کردی خوشگل مامان الان رو پام لالا کردی و من دارم برات می نویسم امروز بابایی میخواست بره سرکار و تو بهش خنذه های صدادارتو نشون دادی و اون کلی ذوق کرد دیروز چند تا از عکساتو گذاشتم تو فیس . بوق تا دوستان تورو ببینند خیلی دوست دارم عسلم ...
1 شهريور 1391